آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

وقتی درسایی دست بزن پیدا میکند.......

سلام عزیزم من و شما و بابا اردوانی . امروز صبح رفتیم مرکز بهداشت تا شما چک ماهیانه تو انجام بدی . اولش که شروع به تعویض پوشک و لباسات کردم کمی نق نق کردی . اما بعد که متوجه شدی میخوایم بریم بیرون و از فضای خونه داری خارج میشی . شروع کردی به آواز خودن و خندیدن . منم از خدا خواسته رفتم دوربینو برداشتم و از این لحظات طلایی عکس انداختم .   سوار ماشین که شدی طبق معمول کمی گیچ خواب شدی ولی از آنجاییکه مرکز بهداشت بهمون نزدیکه دیگه نخوابیدی .وقتی رفتیم توی مرکز خیلی خوش برخورد بودی و برای خودت دلبری میکردی و لبخند تحویل پرسنل و غیر پرسنل میدادی . برای خواندن بقیه مطلب و عکسها روی...
10 بهمن 1390

وقتی مامانا پیله بازی در میارن !!!!!!!!!!

آخه کله سحر چی به عکس گرفتن !!!!! خودت خوابت نمی یاد ما خوابمون میاد . عصبانی میشم ها .....!!!!   اینم خنده . خوب شد. حالا دست از سر کچلمون بردار دیگه . باشه دختر خوب .!!!! خیلی خوابم میاد . ول میکنی . بی خیال شو جون مامان جونت . ای بابا میگم نگیر دیگه نگیر . حتما" باید دستمو جلو دروبین بذارم . ...
7 بهمن 1390

موش کوچولوی مامان و بابا

دختر گلم . موش کوچول مامان اون قبل ترا وقتی تو رو از خدا میخواستم . هر وقت نی نی نازی رو میدیدم که خودشو موش میکرد کلی کیف میکردم . از وقتی شما گل دخترو دارم . هر روز منتظر بودم که شما این جرکتو بکنی تا اینکه امروز یکدفعه خودت حسابی غافلگیرم کردی و موش شدی یه موش ملوس و زیبا . اولش وقتی دیدی بعد هر بار موش شدن میخندیم و کلی قربون صدقه ت میریم کمی جا خوردی . ولی بعد انگاری خودت متوجه شدی و چپ و راست موش میشدی تا ما قربون صدقه ت بریم .چون بعد ذوق ما حسابی خودت هم کیف میکردی و دست و پاتو تکون میدادی . بعد از هر بار ی که یه حرکت جدید یاد میگیری من دوباره  و دوباره از خدا ممنون میشم .بابت اومدنت و با...
5 بهمن 1390

من آخر نفهمیدم دستام خوشمزه تره یا پاهام ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

سلام عزیز دلم درسا جان دخترم هر روز داری بزرگتر . شیرین تر و البته زیباتر میشی . با کارات مامان و بابا رو غافلگیر میکنی و ما منتظر و هیحان زده . میخوایم بدونیم کار جدید بعدیت چی میتونه باشه ؟ امروز کار داشتم . شما هم خیال خوابیدن نداشتی . البته آروم بودی و سرگرم بازی کردن . تصمیم گرفتم تخت پارکت رو بیارم تا دم آشپزخونه تا هم حواسم به شما باشه و هم کارامو بکنم . سرگرم آواز خوندن برای عروسکای آویزت بودی . منم صدای مخملی تو میشنیدم و کیف میکردم . جند لحطه فقط سکوت کردی . اما این دفعه به جای آواز خوندن شروع کردی به ملچ مولوچ کردن . اول فکر کردم دوباره انگشتای دستاتو داری میخوری . ولی دیدم صدا فرق کرده . سریع اومدم ب...
4 بهمن 1390

اندر احوالات درسا به روایت تصویر

درسایم وقتی خواستم این عکسو بگیرم شما فیگور هنری گرفتی   اینم کلاه جوکری که بابا براش گرفته واسه تولدش البته یه هفت ماهی زود درسا جوکر میگه: حالا که کلاه تولد کرفتین پس کادو و کیکش کو ؟؟؟؟؟؟ یه دنیا درسسسسسسسا !!!!!! درسای متفکر !!!! اینحا هم درسا خیره به تلویزیون شده اون خاله شادونه رو خیلی دوست داره اما نمیدونم چرا آب اینقدر از لباش آویزونه؟؟؟؟؟؟ اینم درسا در پناه مامان . مامان درسایم همیشه به شونه های من پناه بیار که ایمن ترین جا برای شما همین جاست .   ...
3 بهمن 1390

به یاد انار کوچولو یاقوت بهشتی

درسایم عزیز دلم بعدها که این پست رو میخونی بدون که مامان امشب خیلی خیلی دلگیره از دست زمونه . مامانی یه دل سیر گریه کرده برای مادری که از امشب به بعد دیگه تخت یاقوت زندگیش خالی و سرد باقی میمونه .خدایا میدونم حکمتی بود و عقل من . نمیتواند حکمت این کارو بدونه . اما خواهش میکنم یه امشبو بذار یه کم گله مند باشیم . خدایا آخه این درسته که این همه آدم ظالم تو دنیا راست راست راه برن . اونوقت این فرشته کوچولو نتونه حتی شمع های دو سالگیشو فوت بکنه . خدایا خودت به این بابا و مامان درد کشیده و دردمند صبر عطا بکن . خواهش میکنم داغ به این بزرگی رو براشون سرد کن . ای   دختر   بهار   دو   چشمت بهانه شد سرمستی ح...
1 بهمن 1390